-
توضیحی مختصر درمورد DSS و ERP
1392/10/28 23:51
سیستم های پشتیبانی از تصمیم (Decision Support System) که به اختصار DSS نامیده می شوند، منابع انسانی -یا همان آگاهی های فردی- را با قابلیت های کامپیوتری ترکیب می کنند تا باعث ارتقا کیفیت تصمیم گیری ها، مخصوصا در مورد مسائل نیمه ساخت یافته شوند . سیستم های اطلاعات مدیریت اشکالاتی دارد که سیستم های پشتیبانی از تصمیم برای...
-
چون فعلا حسش نیست !
1390/09/19 15:15
SNIPeR
-
موجودات مرده پرست
1390/03/30 23:53
بیچاره تا وقتی که زنده بود همیشه دور و برش خلوت بود ، خودش که دیگه خیلی پیر شده بود و هرجایی نمیتونست بره ، بقیه هم که وقت نداشتن بیان یه حال و احوالی ازین زن پیر بپرسن ... خیلی وقت بود که شوهر و پسرش مرده بودن ، این آخر عمری فقط خودش بود و نوه ی ناخلفش ، تنها دل خوشیش این بود که هر از گاهی با دختر برادش که مثل دخترش...
-
نزن زیر دلم خوشی جان !
1390/03/26 13:35
الان قیافه ی من خیلی دیدنی شده ! مخصوصا برای کسایی که تو یه ماه گذشته قیافه ی منو دیدن ، حتی خودمم که قیافمو تو آینه میبینم یه حس غریبی بهم دست میده ! کلا لبخندم میاد دیگه ، با این دهنی هم که من دارم یه مقدار که لبخند شدید شه میرسه به گوش ها ! دیگه خودتون تجسم کنین چه شکلی میشم دیگه ! ماه امتحانا مثل همیشه جالب نبود ،...
-
یک سال بعد ...
1390/02/26 00:19
دقیقا سی صد و شصت و پنچ روز پیش بود که من برای اولین بار تو صفحه ی مرکز مدیریت بلاگ اسکای اسممو کنار وبلاگ خط فرمان به عنوان نویسنده ی وبلاگ دیدمو الان بعد از یک سال وقتی فکر میکنم میبینم خیلی وقتمو پای اینترنت و وبلاگ گذروندم ، نمیشه گفت هدر دادم ، چون یه نتایجی داشته برام و میتونم بگم به واسطه ی همین وبلاگ الان خیلی...
-
به رنگ قهوه ای
1390/02/23 01:54
نمیدونم چرا بعد از این همه روز نبودن الان - ساعت دو شب - تصمیم گرفتم که بیام و بنویسم و نمیدونم چرا دوست دارم این مدلی بنویسم ، از اینم مطمئنم که بعدا از اینکه اینارو نوشتم پشیمون خواهم شد ولی اصلا مهم نیست برام ... الان میتونم به جرات بگم که وابستگی یکی از بدترین احساس های دنیاست ، شایدم بدترینش ، وقتی به یه نفر...
-
پدیده ای به نام فـ ـیـ ـس بـ ـو ک
1390/01/25 23:16
وقتی برای اولین بار اسم این پدیده ی محبوبو شنیدم اولین چیزی که به ذهنم رسید معنی لغویش بود ، صورت کتاب !!! به نظر اسم جالبی میومد ، ولی اونقدی برام جالب نبود که با دایال آپ و UltraSurf برم سمتش و ببینم چیه ، تو این مدت تقریبا طولانی که بنده همچنان با اینترنت ذغالیم حال میکردم تعریف های زیادی درمورد این پدیده میشنیدم ،...
-
عکاسی با فلاش ممنوع !
1390/01/13 21:06
#01 یکی از ارور هایی که من خیلی موقع ها باهاش مواجه میشم مربوط به پوست و گنجایش میشه ! الان از همون موقع هاست ! در پوست خود نمیگنجم ! #02 روزای عید هم تموم شد ! تقریبا بیست روزی طول کشید ، فردا قراره در اوج شور و شعف بریم مدرسه ! درس هم که تپل خوندم (!) آماده ی آماده ! #03 این بیست روز اصلا بد نگذشت ! خیلی چیزا بود که...
-
اتفاق تکراری
1389/12/29 04:47
این تبریک گفتنا و چاق شدن های مردم بعد از سپری شدن هر 365 روز تو این ایام ده پونزده روزه ، یه مقدار تکراری شده ! ولی هرچی باشه به عنوان یه مناسبت برای تازه شدن ، بین مردم جا افتاده و این خیلی با ارزشه !!! آرزو میکنم بعد از این تازه شدن ها اتفاقای خوبی بیفته ، برای هممون ... شروع یه 365 روز دیگه مبارک !...
-
مخاطب خاص !
1389/12/29 03:29
-
آنچه گذشت ...
1389/12/25 22:17
تو این مدت که نبودم اتفاقای زیادی افتاد ، به چندتاشون اشاره میکنم : 1. ولنتاین : شب خوبی بود ، از کادوش خوشم اومد و فکر کنم از کادوم خوشش اومد ! تنها بدیش این بود که به قولش عمل نکرد ! :دی 2. سپندگان : با دو اس ام اس ِ بیشتر ، با اقتدار ولنتاینو شکست داد ! 3. سفر : مامان و بابا به مدت پنجاه و چار ساعت مسافرت بودن و...
-
بعد از یک ماه
1389/12/18 19:58
دلیل اینکه یک ماه نبودم دو چیز بود ، اول اینکه یه مدتی سرم خیلی شلوغ شده بودو نمیخواستم به بهونه ی وبلاگ وقتمو تو اینترنت به بطالت بگذرونم (!) ، و دوم اینکه کلا حسش نبود ! :دی وقتی هم که اونشب پای پند و اندرز های پدر نشستم یهو جو گرفتمو اومدم پست قبلیو نوشتم ! این روزا هم که فشار طاقت فرسایی رو داریم تحمل میکنیم...
-
وقتی من جوگیر میشوم !
1389/11/18 01:37
همیشه بعد از رسیدن به نقطه ی اوج سقوط میکنم ! این دفعه هم اینطوری ، این وبلاگ به مدت یک ماه آپدیت نخواهد شد ...
-
اتحادیه ی فمیلی تری !
1389/11/11 03:42
بعد از انتشار نسخه های اول و دوم اتحادیه ی فمیلی تری [+] ، من ، امروز ، در یازدهمین روز بهمن ماه سال هزار و سیصد و هشتاد و نه خورشیدی ، مفتخرم که ، از سومین نسخه ی این اتحادیه رونمایی کنم ! :دی تماپ ها : 1. فمیلی تری چارتی است که نشان دهنده ی روابط شکل گرفته در این اتحادیه میباشد ! 2. و فمیلی تری ـ ما همچنان بدون هیچ...
-
من و کیبرد و یونان !
1389/11/05 00:12
و این چنین است که من ، اندر احوالات این روزگار مینویسم ... اگه شبانه روز ِ این روزای منو به هشت قسمت مساوی تقسیم کنیم ، هفت قسمتش صرف خواب و مدرسه و کلاس و باشگاه و بیرون رفتن و اینترنت و تلفن و اس ام اس میشه ، میمونه یک قسمت ، این یک قسمت خلاصه میشه تو دو چیز : یک دستگاه ارگ ِ Yamaha PSR-A3 ، و یک جلد کتاب ِ تاریخ ِ...
-
فش خر !
1389/10/29 20:32
1. یادمه وقتی بچه بودمو کامپیترم مثل الان ذغالی محسوب نمیشد خودمو سخت با بازی های کامپیتری درگیر میکردم ! یادمه در همه ی سبک ها با استعداد بودم ولی سبک ِ مورد علاقم استراتژیک بود ، یادش بخیر ! لشکر میساختم در حد هواپیما ! خلاصه این که روزگارمونو با بازی های کامپیتری میگذروندیمو نمیدونستیم موبایل چیه !!! 2. تموم شد !...
-
سفید !
1389/10/26 14:59
بعد از این همه مدت برف بازی نکردن ، هیچ چیز نمیتونه به اندازه ی منظره ی سفیدی که وقتی اول صبح پرده رو میزنی کنار ، میبینیش ، برات لذت بخش باشه ... [+] تماپ ها : 1. خدا جون ، همه چیش خوبه ، فقط یه مقدار زمانشو بیشتر کنین عالی میشه ! 2. دیدیم همه جا از برف نوشتن ، گفتیم به طور کامل خزش کنیم ! 3. کره ی بادوم زمینی با...
-
میرزا
1389/10/20 00:26
یکی از مشکلای ما آدما اینه که اگه خوبی های یه نفر به ضررمون باشه ، اون یه نفر میشه دشمنمون ! میرزا تقی خان امیر کیبر [+] امروز سالگردشه ، روحش شاد ... تماپ ها : 1. کاشکی تو این دوره زمونه هم ازین آدم خوبا پیدا میشد ... 2. دو دو تا ، چار تا ! 3. تا وقتی مال خودت نیست ، جیزه ! وقتی هم که فکر میکنی مال خودته ، میترسی...
-
ایفتیضاح !
1389/10/15 12:19
حرف هایی که بعضی موقع ها بین دوستا پیش میاد : 1 : اگه یه چیزی بهت بگم بین خودمون میمونه ؟ 2 : آره بگو ، خیالت راحت ... 1 : باشه میگم ، میدونی چی شده ؟ چند روز پیش ... 2 : ببین امروز یه چی شنیدم کف کردم ! 3 : چی ؟ 2 : نمیتونم بگم ، گفته به کسی نگم ... 3 : بگو بابا ، بین خودمون میمونه ... 2 : جدا ؟ به کسی نمیگی ؟ 3 :...
-
موسیو عطار
1389/10/13 14:52
امروز صبح با شماری از دوستان رفته بودیم نمایشگاه کتاب بهمن ، غرق مطالعه ی کتاب ها شده بودیم که یکهو یکی از آنان رو به ما کرد و گفت : ''میدونید اسم عطار چی بوده ؟'' گفتیم ''نه'' ، گفت ''فرید !'' گفتیم ''حتما این لقبش بوده جانم به قربانت !'' اما ایشان همچنان بر حرف خود ایستادگی میکرد ، خلاصه اینکه در آخر ما قبول کردیمو...
-
آواتار من
1389/10/09 16:04
چند نفر پرسیدن ''این آواتارت چیه ؟'' منم این پستو فقط در راستای جواب دادن به این سوال مینویسم ! خوب خیلی تابلوئه ! این عکس ِ آواتاره بنده از ۴ حرف ِ P ، N ، S و R تشکیل شده : که وقتی کنار هم قرار میگیرن این شکلی میشن : تماپ ها : 1. نگو که نفهمیدی چرا هشت تاش سبزه و اون وسطیه قرمز ! 2. اینو خیلی وقت پیش درست کرده بودم...
-
ملفوق !
1389/10/06 15:27
حالا هی بیاید اینجا از چس گانگی حرف بزنید ! خوب همین میشه دیگه : دیشب داشتم پشت کامپیوتر یه عکس درست میکردم ، مامان بابام هم پیشم بودن ، یهو برگشتم گفتم با این فونته خیلی چس کلاس میشه !!! مامان بابام هم مثلا نفهمیدن که جملم غلط دستوری داشت ! هیچی نگفتن ... منم دیگه هیچی نگفتم ، تنها نتیجه ای که داشت این بود که تونستم...
-
در ادامه ی اولین
1389/10/01 23:37
تو این پست میخوام درمورد خودمو این وبلاگ بنویسم ، از خودم شروع میکنم : من ، فرید ، پسر محمود ، متولد اسفند هفتاد و سه ، دانش آموزمو تو کرج زندگی میکنم ، مغرور و گاهی اوقات غد ، مرموز و رازدار ، ناخجالتی (!) و بعضی وقتا پررو ام ، اگه متوجه ی ضعفی تو خودم بشم دوست ندارم بقیه بفهمن ، عاشق کاکائو و معتاد موبایلم ! برای...
-
اولین در دومین !
1389/09/26 10:53
سلام ، این اولین پست من تو دومین وبلاگمه ، امیدوارم وبلاگ خوبی بشه و از باز کردنش پشیمون نشم . ادامه دارد !...